برخی برآوردها سرانه مطالعه در ایران را 2دقیقه در شبانهروز اعلام کردهاند که اگر مطالعه کتب درسی را نیز به آن اضافه کنیم، این رقم به 7 دقیقه میرسد که در مقایسه با کشورهای پیشرفته که بیش از 5 ساعت از شبانهروزشان را مطالعه میکنند، فاصله بسیار عظیمی است.
نشانه دیگر از توسعهنیافتگی
هر ایرانی در هر 1892 روز (حدود 5 سال) تنها یک کتاب میخواند. 80 درصد کشورهای جهان را، کشورهای توسعه نیافته تشکیل میدهند و جالب اینکه کمتر از 30 درصد کتاب جهان را این کشورها تولید میکنند.
در کشور ما، با توجه به اینکه 80 درصد جمعیت را قشر باسواد تشکیل میدهد، سرانه مطالعه ما با کشورهایی چون افغانستان، بنگلادش و یا چند کشور آفریقایی برابر است. در مورد تیراژ کتاب هم وضعیت اسفناک است. با توجه به جمعیت 70 میلیون نفری ناشران از ترس اینکه کتابهایشان به فروش نرود، تیراژ کتابها را حداکثر تا 3000 جلد چاپ میکنند. البته تیراژ 2000 و 1500 نیز به وفور دیده میشود. درصورتی که در کشور فرانسه با جمعیت 55 میلیون نفری، تیراژ کتب به 350 هزار جلد میرسد.
در کشور ما بررسی و مطالعه دقیق در زمینه فرهنگ و سرانه مطالعه انجام نشده و معلوم نیست آمارها را بر چه مبنایی اعلام میکنند؟ ملاک تیراژ وخرید کتاب چیست؟ مطالعه کتب درسی و کمک درسی نیز جزو سرانه مطالعه محسوب میشود؟ آیا کسانی که به منظور مطالعه و تحقیق وارد شبکه جهانی اینترنت میشوند نیز در این آمارها لحاظ میشوند؟
اگرچه آمارهای متفاوت بین 2 تا 15 دقیقه در روز و حتی در سال در نوسان است، اما آنچه مسلم است، اینکه سرانه مطالعه در کشورمان بسیار پایین است. البته گفته میشود از نظر تعداد عناوین در وضع خوبی هستیم و نسبت به گذشته 3 برابر افزایش داشته، ولی آیا این میزان نسبت به رشد جمعیت باسواد، قابل قبول است؟
مشکلات اقتصادی و کمخوانی
در سبد هر خانوار ایرانی، کمتر از نیم درصد به خرید کتاب اختصاص دارد. به طوری که در طول یک سال از هر 10 ایرانی، تنها یک نفر یک جلد کتاب خریداری کرده که بنا به نظر کارشناسان همین یک جلد نیز احتمالاً درسی یا کمکدرسی است. ناصر شفیعی، مشاور دبیرکل و مدیریت کتابخانههای استان تهران میگوید: «نبود درآمد کافی و رفاه اقتصادی، همچنین فضای آرام سیاسی در نتیجه نداشتن ذهن درگیر سهم بسزایی در تشویق کردن اشخاص به کتابخوانی است».
او در مورد کمخوانی ایرانیان عقیده دارد اضطراب و تشویش ذهنی در زندگی شهری، فرصت فراغت برای مطالعه باقی نمیگذارد و حوصله خواندن از شخص گرفته میشود. اگر ما خواهان سرانه مطالعه بالایی در کشور هستیم، ابتدا باید مسایل مادی و معیشتی افراد بهبود یابد.
نظام آموزشی، عاری از هرگونه تحقیق
مدارس ما متکی به کتابهای درسی و کمکدرسی است که یک نیاز کاذب میباشد و برای به دست آوردن نمره مطلوب که ضرورت آن پس از امتحان از بین میرود همه چیز در نظام آموزشی ما به معلم ختم میشود. (حال بگذریم از معلمانی که رشته تحصیلیشان ارتباطی به آموزش و تربیت فرزندان ندارد).
تحقیق کردن در دوران دبیرستان نیز مسأله غریبی است. دانشآموزان، پس از انتخاب رشته تحصیلی دلخواه باید به طور تخصصی درسی بخوانند، ولی متأسفانه درنظام آموزشی ما به امر پژوهش و مطالعه آزاد توجهی نمیکنند و این وضع تا دانشگاه نیز ادامه دارد.
در دانشگاهها ومراکز آموزش عالی نیز که آموزش باید بر پایه نظریههای علمی و تحقیق و مطالعه باشد، متأسفانه با این مطالعه و تحقیق غریب است و به آن کمتر اهمیت داده میشود.
به اعتقاد شفیعی، فرهنگ کتابخوانی را باید در دانشگاهها نهادینه کرد و دانشجویان را تشویق به مطالعه کرد. وی با بیان اینکه، نظام آموزشی ما برای تحقیق و پژوهش جایی ندارد، گفت: «راه میانبر و راحت برای فرهنگسازی مطالعه، آموزش و پرورش است تا جایی که این سازمان از خانواده هم مهمتر است». او در توضیح میگوید: «این سازمان با برنامهریزی میتواند کتابخوانی را در مدارس و از پایههای اول یادگیری، نهادینه کند. به طوری که دانشآموز فقط با ارجاع به کتابخانه و خواندن مطالب خارج از کتاب درسی بتواند مسایل را حل کند».
کتابخانههای خالی از هرگونه کتاب، نتیجه این بیتوجهی نسبت به کتابخوانی است. این مکانها مورد استقبال دانشآموزان و دانشجویان است، چون علت مراجعه به کتابخانهها را شلوغی محل سکونت و منزلشان ذکر میکنند.
در کنار مدرسه نقش تربیتی خانواده نیز بر کسی پوشیده نیست. خانوادهها چقدر به مسأله کتابخوانی اهمیت میدهند؟ آیا والدین نمیتوانند گاهی اوقات به جای خریدن عروسکهای آوازهخوان و ماشینهای کوکی، کتاب به کودکانشان هدیه بدهند و به این صورت مطالعه را به فرزندانشان آموزش دهند؟
تلویزیون و کمکاری
تلویزیون به عنوان پرمخاطبترین و تأثیرگذارترین رسانه، خالی از هرگونه تبلیغات در زمینه کتابخوانی است. بیتفاوتی این رسانه ملی تا حدی است که برخی از صاحبنظران تلویزیون را بزرگترین آفت فرهنگی و سالمترین رسانه را کتاب میدانند.
غلامرضا امیرخانی، مدیرکل اطلاعرسانی همگانی کتابخانه ملی، از کوتاهی این رسانه در ترویج فرهنگ کتابخوانی ابراز تأسف کرده و میگوید: «تلویزیون با تبلیغات خشک نتوانسته به نحو مطلوب و تأثیرگذار این فرهنگ را رواج دهد. ناشران از معرفی کتابها به دلیل هزینههای گزاف تبلیغاتی امتناع میکنند، چون تخفیفات قائل شده از سوی سازمان صدا و سیما بیشتر برای انتشارات سروش و ناشران کمک درسی است».
در تمامی کشورها، تلویزیون و اینترنت را موانعی در مقابل مطالعه میدانند، ولی در کشورهای توسعه یافته به رغم برخورداری از کانالهای تلویزیونی زیاد و شبکههای ماهوارهای میل به کتابخوانی کم نشده، در حالی که در کشور ما قضیه برعکس است.کشورهای توسعه یافته در فیلمها نیز مسأله کتابخوانی را به مخاطبان یادآور میشوند.
در فیلم «سایه یک شک» که حدود 50 سال پیش توسط هیچکاک ساخته شد، میبینیم حساسترین صحنهها منتهی به کتابخانه میشود. امیرخانی میگوید: «کتاب در زندگی آنها یک سرگرمی محسوب میشود به طوری که پرتیراژترین کتابها در کشورهای پیشرفته چون آمریکا داستان بلند (رمان) و روانشناسی عامهپسند است تا جایی که خواندن این کتابها را به دیدن فیلم ترجیح میدهند و بازار کتابهای فلسفی و متنهای سنگین پررونق و از سوی عامه مردم استقبال نمیشود».
البته فرهنگسازی در این کشورها، فقط از طریق تلویزیون و فیلم انجام نمیشود، بلکه اخیراً کتابهای ارزانقیمت با کمترین هزینه و با به کار بردن کاغذ کاهی، در سایزهای جیبی انقلاب جدیدی در کتابخوانی به وجود آورد. چنانچه دولت، این کتابهای مورد پسند عامه مردم را در اماکن عمومی، اتوبوس و مترو میگذارد و با نوشتهای از خواننده میخواهد تا پس از مطالعه و رسیدن به مقصد کتاب را در سر جای اولش بگذارد. این کار هم فرهنگ کتابخوانی را رواج میدهد و هم امانتداری را».
امیرخانی از دیگر علتهای کمخوانی در کشور را اعمال سلیقه میداند و میگوید: «اعمال سلیقه باعث میشود بازار از کتابهای پرطرفدار و مفید خالی بماند و وقتی شخص علاقهمند، کتاب مورد نیاز خود را پیدا نمیکند، میل به خواندن کتابهای دیگر نیز از وی گرفته میشود».
پایتختی با یک درصد عضو
استان تهران با 13 میلیون جمعیت، تنها 130 هزار عضو در کتابخانه دارد. این درحالی است که کشورهای توسعه یافته 30 الی 40 درصد افراد عضو کتابخانه هستند و سرانه امانتی آنها 70 برابر کشور ماست. سرانه امانتی کتابخانه ما 70 جلد کتاب است. سرانه کتاب در کتابخانه در کشورهای فقیر به ازای هر 3 نفر، 2 جلد است، در صورتی که در استان تهران به ازای هر11 نفر، یک جلد کتاب در کتابخانههاست. در کشورهای پیشرفته همچون هلند به ازای هر شخص، 11 جلد کتاب موجود است.
در کتابخانههای شهرمان، کتابهایی وجود دارد که در طول سال دست نخورده باقی مانده است. شفیعی دلیل آن را اعمال سلیقه در کتابخانهها بیان میکند. وی معتقد است که کتابخانهها یک طرفه عمل میکنند و به نیاز خواننده توجه ندارند. یعنی کتابهایی که خود صلاح میدانند، خریداری میکنند که این امر در مردم ایجاد نشاط و احساس نیاز نمیکند.
در ادامه میگوید: «برای رسیدن به سرانه استاندارد در کشورهای فقیر (هر 3نفر، 2 جلد کتاب) باید حدود 20 میلیون جلد کتاب وارد کتابخانههای پایتخت شود و برای این حجم کتاب به 366کتابخانه با متراژ 450 متر نیاز داریم».
در سال 84 تعداد کتابخانههای استان تهران 91 باب بود که پس از سال 1385 به 120 باب افزایش یافت. با این وجود مناطقی در تهران وجود دارد که هنوز کتابخانههای عمومی در آنجا وجود ندارد.نکته جالب توجه اینکه رتبه استان تهران که پایتخت کشور است، از نظر تعداد کتابخانهها، 28 در بین 30 استان است.
شفیعی دراین باره میگوید: «باید به توسعه کتابخانهها هم به شکل کمی وهم کیفی پرداخته شود تا کتاب در دسترس قرار گیرد و این حاصل نمیشود جز با توسعه و غنیسازی کتابخانهها و تشویق مردم به مطالعه از طریق فرهنگسازی و تبلیغات».